| بازآ، دلم زگردش دوران شکسته است | چون کشتی از تهاجم طوفان شکسته است |
| آیینه خیال نهادم به پیش روی | دیدم که قلبم از غم هجران شکسته است |
| عمری در آتشیم و تو را ناله می کنیم | فریادمان به کوی و خیابان شکسته است |
| دیگر نوای ما ننوازد نی فراق | این ناله در گلوی نِیستان شکسته است |
| ما تیغ غیرتیم ولی در نیام غم | زنگار بی تحرّک دوران شکسته است |
| ما را خیال روی تو بی تاب می کند | عقد بلور اشک، به دامان شکسته است |
| درمان حسرت دل ما دیدن تو بود | بازآ که بی تو شیشه درمان شکسته است |
| در رهگذار عشق، گدایان حضرتیم | در این مسیر، کلک «پریشان» شکسته است |
محمدحسین حجّتی (پریشان)

